جدول جو
جدول جو

معنی هاج و واج - جستجوی لغت در جدول جو

هاج و واج
متحیر، سرگشته، درمانده
تصویری از هاج و واج
تصویر هاج و واج
فرهنگ فارسی عمید
هاج و واج(جُ)
حیرت زده. حیران. متحیر. مات. مبهوت، گیج. گیج و ویج. دنگ. منگ. رجوع به هاج، هاژ، هاژو، هاژ و واژ و هاژه شود
لغت نامه دهخدا
هاج و واج
حیران، مبهوت
تصویری از هاج و واج
تصویر هاج و واج
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(ژُ)
حیران و سرگردان. سرگشته. سر در گریبان فروبرده. (ناظم الاطباء). هاج و واج (در تداول عامه)
لغت نامه دهخدا
(فُ نِ گَ رِتَ)
متحیر ماندن. سرگشته ماندن. سرگردان ماندن، دست و پا گم کردن، گیج ماندن
لغت نامه دهخدا
(فُ نِ شَ تَ)
سرگردان کردن. متحیر کردن، بازداشتن، گیج کردن، درمانده کردن
لغت نامه دهخدا
(فُ نِ دَ)
سرگردان شدن. متحیر شدن، گیج شدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از هاج واج
تصویر هاج واج
هاج و واج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هاج و واج شدن
تصویر هاج و واج شدن
سرگردان شدن، متحیر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
بهت زده، حیران، سرگشته، مبهوت، متحیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد